مولانا می‌گوید: هستی ما در حقیقت اندیشه‌های ماست و از این‌که بگذریم، باقی وجود ما مشتی استخوان و پوست و رگ و ریشه است که در راه حق، بیگانه است‌.‌ کسی که اندیشهْ نیک ندارد، چوب یا خار و خسی است که فقط به درد سوزاندن و آتشدان حمّام می‌خورد‌.‌ بعید نیست که مولانا در بیان این سخن، به مفهوم "حیوان ناطق" توجه داشته باشد؛ زیرا انسان را "حیوان ناطق&qu...

قصه و قصه گویی به قدمت تاریخ بشر ریشه دارد به گونه ای که بشر زندگی خود را در چهار چوب قصه‌ها به تصویر کشیده است وقصه‌ها نیز زندگی بشر را شکل داده، دگرگون ساخته و متحول نموده اند. قصه‌ها باز نمایی ما از خودمان و تجربه‌‌های مان است. زندگی فرایند پیوسته ای از نظم بخشی و سازماندهی تجربه‌ها ست. هنگامی که شناخت کاملی از جهان وجود ندارد نیاز نسبت دادن معنا به تجارب احساس ...

قايق سفيد مادرم اگر برای بقیه آدم‌ها رفتن به بیمارستان یک امر ناخوشایند به حساب می‌آمد‌، برای من آن هم در رویا‌های کودکیم‌، بیمارستان، بهشت دور از دسترسی بود که همیشه از رفتن به آن منع می‌شدم. دلیلش هم روشن بود. ما‌درم پرستار بود و دقیقاَ سه شب در هفته "شیفت" داشت. به خاطر دارم‌، زما‌نی که تنها پنج سال سن داشتم‌، یک روز بعد&zwn...

در یک صبح بهاری با صدای مادرم که از طبقه بالا شنیده می‌شد بیدار شدم. - بهاره بهاره جان پاشو مادر. ستاره و ترانه هر دو خواب بودند صدایشان کردم و آنها را از خواب بیدار کردم. خانه ما خانه‌ای قدیمی و بزرگ بود که دارای دو طبقه می‌باشد اما اتاق‌های زیادی در آن قرار نداشت به همین دلیل من و خواهرانم دریک اتاق و بابک و بهداد برادرانم در اتاقی دیگر می‌خوابیدند. رختخواب&z...

شارلوت پرکینز گیلمن طرفدار حقوق زنان، نویسنده، نقاد و نظریه پرداز در 3 جولای 1860 در هارتفورد مرکز ایالت کنتیکت آمریکا به دنیا آمد. اگرچه وی از اولاد متخصص الاهیات مشهور، لیمان بیچر، بود، اوایل زندگی اش با فقر شدید و خانه بی ثبات توصیف می شد. بعد از آن که پدرش آنها را ترک کرد، خانواده اش طی مدت 18 سال، 19 بار نقل مکان کردند. او در سال 1884 با چارلز والتر اسنتسون ازدواج کرد و سال بعد دختری به د...

مجموعه شعر و دلنوشته...

شیرین­بانو: خانم شریفی، إن شاءالله هماهنگ می­کنم بهتون خبر می­دم که چه زمانی با هم بریم. بخدا خیلی خوشحال شدم. شکوه: خواهش می­کنم، خوش ­سعادت بودیم که همدیگه رو پیدا کردیم، به نفع ما شد یه عروسی افتادیم. ستاره: خوشحال شدم خاله. شیرین ­بانو: ممنون عزیزم شیرین ­بانو: (در حال صحبت کردن با موبایل): پارسا عزیزم کجایی بیا یه ­سری وسیله گرفتم کمکم کن با هم ببری...

شايد فكر كنيد كه زندگى در يك خانواده پر جمعيت خوب است اما بنده در جواب شما يك نه گنده ميدهم و ميگويم كه اصلا و ابدا اين طور نيست يا لاقل در خانواده ى ما اينطور نيست بخاطر اين كه من هميشه مجبورم وسايلم را تقسيم كنم در حالى كه هميشه كم ترين سهم از ان وسيله به من ميرسد راستش من دو برادر بزرگتر دارم: ريك و رندى_ريك عاشق ورزش است و هروز خدا به باشگاه بدن سازى ميرومد منظور دقيق تر من اين است كه ريك از ا...

داستان هاي فارسی -- قرن 14...

داستان هاي فارسی -- قرن 14...

این کتاب دعوتی است از شما که خودتان را بهتر بشناسید و یکدیگر را به گونه‌ای جدید آن‌طور که هرگز قبلاً تجربه نکرده‌اید ببینید و درک کنید. دلایل رفتارها و واکنش‌های خود را که نمی‌فهمید و نمی‌دانید چرا چنین نیازهایی را دارید و چرا نمی‌توانید به راحتی خواسته‌های خود را ابراز کنید که عدم شناخت، عدم آگاهی و یا کمبود آن منجر به عادات مخربی از قبیل انتقاد از خود و ا...

جن های آقای تهرانچی...